- دار المرض
- جاییی که در آن بیمارشوند: (باغ چون جنت شود دار المرض زرد و ریزان برگ او اندر حرض) (مثنوی)
معنی دار المرض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیمارستان دار الشفا
شهر یا ولایت سرحدی یا دار المرزی. منسوب به دار المرز: درا المرزی: گیلانی... مازندرانی)
بیماری سرا
پایتخت کشور: (... . و از سر حدهای فراغت حاصل و ازین جهت بیشتر اوقات دارالملک شیراز معکسر میمون شده است)
جایی که در آن سکه زنند ضرابخانه: (در چنین تنگنای دار الضرب زیرچنگی دفی نمیشاید)
هر سرزمینی که تشکیلات اداری آن تحت سلطه حکومت اسلامی نباد دار الحرب
نبردگاه
بیمارستان
کسی که پیوسته بیمار باشد
ده مست از گیاهان غار اسکندریه گیاهی است از تیره سوسنی ها که بصورت درختچه و همیشه سبزاست و در حقیقت یکی از گونه های کول خس بشمار میرود. برگهایش در از و میوه اش کروی شکل و قرمز و باندازه آلبالوی کوچکی است. عصاره اندامهای سبز این گیاه وهچنین جوشانده اش بعنوان مدر و قاعده آور در طب قدیم استعمال میشده است قفندر دفنه اسکندارنی خاواذاقی خامادافنی حب النار قافندار قفاندار غاراسکندریه
دیو زدگی از بیماری ها، مرض صرع و حمله را گویند
مرز شهر